جدول جو
جدول جو

معنی ناظر بستی - جستجوی لغت در جدول جو

ناظر بستی
(ظِ بِ)
شیخ زین العابدین بستی از شاعران قرن سیزدهم است و به روایت هدایت در مجمعالفصحا سه هزار بیت دیوان داشته و به سیاق صائب شعر می گفته است. او راست:
سربه سر آهوی این دشت شکار نظر است
هرکجا نرگس مستی است نظربازی هست.
رجوع به مجمعالفصحا ج 2 ص 524 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عِ جُمْ دَ)
چشم بستن. ازتماشا کردن و دیدن پرهیز و امساک کردن:
ز پرهیزگاری که بود اوستاد
نظر بست هرگه که او رخ گشاد.
نظامی.
گویند نظر چرا نبستی
تا مشغله و خطر نباشد.
سعدی.
، نظر بستن بر چیزی. بدان خیره شدن. در آن نگریستن. بدان چشم دوختن:
دست چون حلقۀ فتراک بر او تنگ شود
چشم شوخ تو به صیدی که نظر می بندد.
صائب (آنندراج).
، نظر بستن در چیزی. در آن خیره ماندن. محو تماشای آن شدن
لغت نامه دهخدا